حل مسئله با تفکر منتقدانه

حل مسئله شاخص

ژان دولابرویر نویسنده‌ی ایتالیایی می‌گوید: «زندگی برای کسانی که احساس می‌کنند یک تراژدی و برای کسانی که فکر می‌کنند یک کمدی است». این جمله ممکن است کمی افراطی به نظر برسد. اما بر اساس فرضیه‌ی روانشناسی شناختی، آنچه شما فکر می‌کنید؛ همان چیزی است که حس می‌کنید. بسیاری از مردم فکر می‌کنند که احساسات مقدم بر تفکرات بوده و به هم وابسته نیستند. درحالی‌که واقعیت این است که احساسات شما محصول تفکرات شما هستند. مسئله‌ای که مطرح شد هم می‌تواند دلهره‌آور و هم آزادی‌بخش باشد. دلهره‌آور است ازاین‌جهت که ما باید در مورد این نگرش پاسخ‌گو باشیم. اما آزادی‌بخش است به این دلیل که ما قدرت انتخاب دیدگاه‌ها، حالات و تفکرات خودمان را خواهیم داشت. وقتی ما آگاه باشیم که می‌توانیم مسیر فکری خودمان را انتخاب کنیم؛ خواهیم فهمید که ما بهتر می‌توانیم شرایط و موقعیت‌ها را در زندگی خودمان کنترل کنیم. همچنین می‌توانیم فرایند تصمیم‌گیری خودمان را بهبود بدهیم و سازنده‌تر زندگی کنیم. منظور ما از بیان مسائل فوق، کم‌اهمیت جلوه دادن احساسات و عواطفی که ما انسان‌ها از داشتن آن‌ها لذت می‌بریم نیست. بلکه این یک روش ساده برای این است که ما توانایی‌های شناختی خودمان را مدیریت کرده و متعادل کنیم و به حل مسئله برسیم.

 

وقتی ما منتقدانه فکر می‌کنیم و طرز فکر حل مسئله داریم که:

مانند هر مهارت دیگری، یادگرفتن اینکه منتقدانه و با رویکرد حل مسئله فکر کنیم؛ نیازمند زمان، مداومت و تمرین است. اینکه بدانیم برای رسیدن به این طرز فکر باید چه مراحلی را طی کنیم و چطور آن‌ها را اعمال کنیم؛ به ما در تسلط بر روند این کار کمک می‌کند.

 

گام‌های به دست آوردن تفکر منتقدانه و دیدگاه حل مسئله:

1 . مشکل را شناسایی کنید.

اولین کار این است که مشکل را در صورت وجود پیدا کنیم. گاهی اوقات وقتی به این مسئله فکر کنید؛ ممکن است به این نتیجه برسید که واقعاً مشکلی وجود ندارد. بلکه فقط یک سوءتفاهم به وجود آمده است. اگر مورد همین باشد که مشکلی وجود ندارد. اما اگر این‌طور نباشد و شما تشخیص دهید که واقعاً مشکلی وجود دارد؛ شما باید شناسایی کنید که دقیقاً آن مشکل چیست. بر اساس گفته‌ی بری لوبتکین، روانشناس امریکایی، اینکه یک نفر چقدر می‌تواند به‌صورت سیستماتیک، نقاط مثبت و منفی یک مسئله را سنجیده و به‌طور واضح آن مسئله را تعریف کرده و بیان کند؛ از نشانه‌های هوش بسیار توسعه‌یافته است.

2 . مشکل را تحلیل کرده و از زوایای مختلف به آن نگاه کنید.

وقتی‌که مشکل را مشخص کردید؛ باید با نگاه به آن از دیدگاه‌های مختلف، تحلیل کنیم. آیا این مشکل قابل‌حل است؟ آیا این یک مشکل واقعی است یا فقط مشکل حس می‌شود؟ آیا به‌تنهایی قابل‌حل است یا به کمک سایرین برای حل آن نیاز دارید؟ گاهی اوقات با نگاه به مشکل از زوایای مختلف، می‌توانید به‌سرعت به یک راه‌حل دست پیدا کنید. ممکن است شما در یک دیدگاه خودتان کمی متعصبانه و با دید بسته به مسئله نگاه کنید که باید آن را گسترده‌تر کنید.

3 . طوفان فکری برای پیدا کردن چندین راه‌حل ممکن.

یک مشکل را می‌توان از راه‌های مختلفی حل کرد. به‌صورت طوفان فکری، یک لیست از چندین راه‌حل ممکن را ارائه دهید. ابتدا هر چیزی را که به ذهنتان می‌رسد یا یادداشت کرده و سپس به کل لیست مراجعه کنید. سپس برای رسیدن به بهترین روش‌ها آن لیست را کوچک‌تر کنید. داشتن چندین انتخاب مناسب، شما را به سمت به دست آوردن بهترین نتایج هدایت می‌کند.

4 . باید تصمیم بگیرید کدام راه‌حل بیشتر از بقیه با شرایط سازگار است.

سراغ لیست راه‌حل‌های ممکن خودتان بروید. شرایط متفاوت، راه‌حل‌های متفاوت هم نیاز دارد. همیشه چیزی که در یک شرایط کار می‌کند؛ ممکن است در یک وضعیت دیگر کار نکند. باید برای تشخیص اینکه در مورد مشکل شما چه روشی بهترین کار را خواهد کرد؛ زمان بگذارید. یک وضعیت معمولاً برای همه‌ی موارد مناسب نیست.

5 . عمل کنید.

راه‌حل خودتان را پیاده‌سازی کنید. هر مشکلی، یک راه‌حل دارد؛ حتی پذیرش مشکل و ادامه دادن به بقیه‌ی کارها هم یک راه‌حل است. به‌جای اینکه رویکرد ما این باشد که مشکلات و چالش‌ها، موانع غیرقابل‌عبوری هستند؛ می‌توانیم آن‌ها را به‌عنوان فرصت‌هایی برای تقویت تفکر منتقدانه و مهارت‌های حل مسئله در نظر بگیریم.

 

هر مشکلی که ما بتوانیم آن را حل کنیم؛ اعتمادبه‌نفس و ارزش ما را افزایش می‌دهد. تفکر منتقدانه نه‌تنها به مدیریت ماهرانه‌ی چالش‌های آینده کمک می‌کند؛ بلکه تجربه‌ی زندگی ما را توسعه داده و برای دست یافتن به یک چشم‌انداز درست به ما کمک می‌کند.

امیدواریم این مطلب برای شما مفید باشد.